درد و دل با عشقم
سلام پارسا جونی ٢یا٣ روز بود که مهمون داشتیم مامان بزرگ اینا اومده بودن پیشمون برای خرید سیسمونی عصر شنبه بود که اومدن:یکشنبه صبح ساعت ١١ بود که تصمیم گرفتیم بریم بازار برای خرید رفتیم اول برای خرید کمد طرفای خیابون امیری داخل بازار کرج بود بعد از یک دور زدن یکیو انتخاب کردیم دیگه مامانی حاضر نبودم برات تخت بگیرم گذاشتم تا انشا...بزرگتر بشی بعد مامان بزرگ قول داد برات بگیره دوباره اومدیم سمت لباسها و وسایل دیگه بالاخره تموم سیسمونیتو مامان بزرگت خرید دیگه خیلی خسته شده بودیم ساعت ٤ بود که برگشتیم خونه بهد نشستیم همه رو باز کردیم چیدیم داخل کمد بعد از کمی استراحت دوباره عصری رفتیم سراغ خرید اسباب بازیهات و ...
نویسنده :
جیگر مامان
0:18