قصه های کوتاه
یکی بود یکی نبود |
کاش یکی بود یکی نبود اول قصه ها نبود اون که تو قصه مونده بود از اون یکی جدا نبود ماه پیشونی رها بود از طلسم دیوای سیاه پلنگ عاشق می پرید تا لب شیروونی ماه سیاوش شاهنامه رو کاش کسی گردن نمی زد کاش کسی توی قصه ها از عاشقی دم نمی زد
|
بالاخره من نفهمیدم "آره یا نه"؟! |
عروسک سخنگو |
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی