دیروز تصمیم جدید گرفتیم اول برا زایمان خواستیم بریم شهسوار اخه مامانی بابایی کرج تنها هستیم گفتیم بریم شهرستان پسر خوشگلمو به دنیا بیارم که لحظه های اخر بابایی گفت همین کرج زایمین کن منم قبول کردم اخه باباجون میخواد هر وقت از سر کار اومد پسر خوشگلشو ببینه ...
از امرو که برات سایت درست کردم مطلب جدید مینویسم قند عسلم.دیروز نوبت دکتر داشتم اسم خانم دکتر کیان هستش دکتر خوبی هستش صدای قلبتو مامانی شنیدم ماشاالله مثل ساعت کار میکرد خانم دکتر بهم گفت رشد بچت خیلی خوبه اگه همین طوری پیش بری ٢ماه دیگه به ٤کیلو میرسه ولی مامانی خیلی ترسبدم اخه میترسم سزارین شم.